قلم شما

نوشته ای از بانوی هنرمند مریم علیپور

#روایت_نویسی   گرمای هوا اونقدر زیاد بود و خیابون ها شلوغ بودن ، که هیچ اسنپی این دور و بر ها پیداش نمیشد! بلاخره تصمیم کبری رو گرفتم که تاکسی مسیری سوار بشم.‌ اولین تاکسی که رد شد سوار شدم. پول رو به سمت راننده که مرد تقریباً جوونی بود گرفتم. خیلی با احتیاط انگشتش رو دراز کرد و پول رو از دستم گرفت، حواسم بود که حواسش بود دستش با دستم برخورد نکنه. در حال رانندگی پول رو جلوی ماشین گذاشت و گفت : - برکت. چیزی نگفتم و به چهره ی شهر نگاه کردم. خیلی چیزا عوض شده...
قلم شما

حکم ابد به قلم فاطمه نیکوکاران

حکم ابد نمیدونی من،به عشقت زنده ام نفس های تو، یه جون واسه منه تو خوشحال و خوشبخت باشی، دلم با هرکی که اینو نخواد دشمنه همه راهی میرم تا آخر یکیش منو به آغوشِ تو وصلم کنه آخه روزگار دشمنِ عاشقاست با دلداده ها بدجور تا می کنه دلم قفله روی تو یکی، فقط مگه آدم چند دفعه عاشق میشه؟ اگه بعد مرگ هم بپرسی ازم یه حکمه که تمدیده تا همیشه نگاه های پر معنی و گرمِ تو بهت احساسمو عمیق می کنه نمیدونی اینو ، همین بودنت حسِ زندگی رو تزریق می کنه ... ❤️❤️   منحصر...
قلم شما

مرثیه اثری از مرضیه نیکویی

https://ketabbaz.hozeyemashgh.ir مرثیه هنوز مرثیه خوانم، خودم برای خودم پـُرم ز شـوق نگفتن، در انزوای خودم   مگر که مرگ بخواند مرا که غیر از این نمی شوم سر مویی رها ز جای خودم   ز دوست شکوه نکردم، چنان که آخر کار وفا نمودم و ماندم، خودم به پای خودم   هزار لاله‌ی خونین جگر عطش دارم هزار تشنه به رگهای سرخ نای خودم   اگر بناست که عاشق، بمیرد از غم و درد صلاح کار در آن شد، شوم فدای خودم   بخوان قناری عاشق، دگر مجالی نیست تو بر مزار من اینک، ز شعرهای خودم   از این...