قلم شما

فِرِد و کره ی ماه به قلم باران نگهبان

قصه: فِرِد و کره ی ماه به قلم باران نگهبان روزی بود و روزگاری در گوشه‌ای از این دنیای بزرگ شهری بود زیبا و با صفا با اینکه مردم آن شهر فقیر و ناتوان بودند وضعیت مردم زیاد خوب نبود اما با این وجود همیشه شاد بودند و خدا را شکر می کردند در بین مردم این شهر پسر بچه ای با مادرش زندگی می کرد که خیلی مهربان و با ادب بود اسم پسرک فرد بود او همیشه کتاب می خواند و در کارها به مادرش کمک می کرد هروقت کسی کمک می خواست فرد آماده بود البته ناگفته...
آیا کتابی در دست نوشتن یا آماده ی چاپ دارید ؟
موضوع کتاب شما چیست ؟
چرا چاپ کتاب در حال حاضر برای شما مهم است؟
کتاب شما حدودا چند صفحه است ؟
برای چاپ کتاب خود چه خدماتی نیاز دارید ؟
برای چاپ کتاب خود حاضرید چه میزان سرمایه گذاری ‌کنید؟
چه زمانی می خواهید چاپ کتاب را آغاز کنید ؟