index.png
IMG_20220810_150911_239

کشف استعداد برتر

قلم شما

قصه امید در کره ی جادویی به قلم پانیذ ناطقی

  https://hozeyemashgh.ir قصه امید در کره ی جادویی یکی بود یکی نبود غیر از خدایی مهربان هیچ کس نبود. روزی روزگاری پسر ۱۲ ساله ای بود به نام امید که عاشق سفر و ماجراجویی بود.یک روز صبح تصمیم گرفت به سفر برود و چیزهای زیادی کشف کند و ماجراجویی کند.او از مادرش اجازه گرفت که میتواند به سفر برود .مادر به او گفت:عزیزم امیدجان تو تنهایی نمیتوانی به سفر راه دور بروی چون مسیر خانه را گم میکنی و به خانه نمیتوانی برگردی و خطرات زیادی برای تو دارد.امید ناراحت شد و به اتاقش رفت و در دلش گفت که...