اثری از بانوی هنرمند حنیفه آشنا _انتشارات حوزه مشق
سوگند سوگندجان، دارن در میزنندبرو ببین کیه! چشم ننه سکینه الآن میرم. کیه؟ سوگندخانم آرش هستم، پسرحاج عباسی. سلام آقای عباسی، بفرمایید. سلام، سوگندخانم، ببخشیدخاله سکینه هستند؟ بله، امرتون؟ فردا مثل هرساله خانه مانذری ماه رمضان داریم، مادرم سکینه خانم رادعوت کردند، اگه میشه بهشون بگید. خیلی ممنونم ازدعوتتون، باشه بهشون میگم. خواهش میکنم، خداحافظ سوگندخانم. خدانگهدارتون. ننه سکینه، حاجیه رحیمه، زن حاج عباسی گفتندفردا نذری دارندوازماهم دعوت کردند. دستش دردنکنه، نذرش قبول باشه. فردای آن روز باننه سکینه به خانه حاج عباسی رفتیم. هرسال ماه رمضان که میشدخانه حاج عباسی نذری بزرگی به راه بودوکل اهل محله هم دعوت...