index.png
IMG_20220810_150911_239

کشف استعداد برتر

قلم شما

چاپ انواع کتاب در ناشر برگزیده ایران

https://hozeyemashgh.ir چاپ انواع کتاب: شعر،داستان،دلنوشته،رمان،کتاب کودک، کتاب کار،ترجمه کتاب کتاب، سفرنامه،زندگینامه،نمایشنامه،فیلمنامه و... با شرایط ویژه و تبدیل پایان نامه ارشد و رساله دکتری به کتاب با بهترین شرایط و اکسپت مقاله همایشی، کنفرانسی در یک هفته در انتشارات بین المللی حوزه مشق به مدیریت دکتر فردین احمدی انجام می‌شود.     چاپ کتاب در انتشارات حوزه مشق انجام می شود. ناشر مجموعه حوزه مشق فردین احمدی است. دسترسی به این انتشارات از سراسر کشور مناسب است. شماره تلفن و شماره تماس این مجموعه 09393353009 و09191570936 می باشد. کتاب بهترین یادگاری برای افرادی است که دوستشان داریم. فردین احمدی خودش یک...
قلم شما

بانوی هنرمند فاطمه زلقی_ نشر حوزه مشق

داشتم قدم میزدم توی کوچه دلم یهو خوردم به بن بست! برگشتم پشت سرم رو نگاه کردم اونجا بود که فهمیدم گیر کردم تو اتاقی که در خروجی نداره اتاقی که داشت رخنه میکرد تا وجودم رو منهدم کنه اما قدم زدن تو اتاق قلبم و فکر کردن به گذشته و آینده باعث شد تا موفق بشم و موفقیتم تونست تخریب کنه دیوار ها رو و راه نجاتم باشه... از قلبم سفر کردم به مغزم یه راه نا تموم بود... راهی که میشد هم به سعادت رسید هم بیچاره و منزوی بشی اوایل فکر می کردم این راه نا تموم...
دسته‌بندی نشده

گفتگو با خواننده جوان فرشاد هاشمی_ نشر حوزه مشق

_لطفا خودتون رو برای مخاطبین ما معرفی کنید (بیوگرافی) : من فرشاد هاشمی متولد ۱۳۷۵/۳/۲۳ ساکن شاهین شهر اصفهان هستم و اصالتا بختیاری   ۲_از چه سالی شروع به فعالیت کردید ؟ از یازده سالگی متوجه شدم خیلی به موسیقی علاقه دارم و خانوادم تصمیم گرفتن ساز گیتار رو برای من تهیه کنن اوایل خجالت باعث می‌شد که تنهایی ساز بزنم و بخونم ؛ اما به مرور زمان به این باور رسیدم که صدای من هم برای شنیده شدن چیزی کم نداره.   ۳_ علاقه شما به موسیقی از چه زمانی شروع شد ؟ یادمه مادرم میگفت سه سالم بود...
قلم شما

اثری از بانوی هنرمند فاطمه رشیدی_ نشر حوزه مشق

بیا کمی برایت قهوه دم کنم قول خواهم داد همان همیشگی باشد. کنارم بنشینی و از فاصله هایمان حرف بزنیم گاهی سکوتت مرا کلافه می‌کند، زود رنج شده ام، خوب می‌دانم اما تو نیز زیادی مرا نادیده گرفته ای؛ دلگیر می‌شوی و برای من نمی‌گویی تا رفع کدورت کنم؟ گلدان را یادت هست؟ همان که جانت به سر سبزی اش پینه بسته بود؟ نگذاشته ام خشک شود یادگاری ات، هر صبح به نیت لبخندت آبش را تعویض خواهم کرد. کی آمدی؟ چرا رفتی؟ تو رفته ای اما، این کاشانه هنوز رفتنت را نمیخواهد بپذيرد... نمیدانم عطر تو ماندگارست یا من...