قلم شما

تازه ترین شعر بانوی هنرمند فاطمه انصاری منتشر شد

خانه

حواست هست بیمارم حواست هست دلتنگم
نشستم منتظر هستم فقط مشتاق یک زنگم
حواست نیست میدانم سراغم را نمی‌گیری

ولیکن خوب می فهمی که اینجا درد می بینم

حواسم هست می دانم که دور از من چها کردی
نگو با عرض پوزش ها تو دینت را ادا کردی
من اینجا سخت دلتنگم نگو محض چه می نالی

میان مردمی بی دل  چه تنها وچه غمگینم

غریب وخار وتنها یم توجه میکنی  آیا
ولی با اینچنین  حالی نکردم شکوه ای جانا
فدای خاطرت گردم خودت گفتی  اگر وقتی

شدی غافل ز حال خود ز جانت درد می چینم

شدم سیر از خودم دیگر چرا این را نمی فهمی
نمانده در جهان عطفی نه حتی ذره ای  رحمی
ندارم یک دم آرامش که گیرم در بغل خود را

رها گردم کمی از غم زنم خنده به تسکینم

 

فراموشی گرفتم من حواست هست ای دلبر
شبیه باد پاییزم که گل را میکند پرپر
بیا جانا به دیدارم قدم بگذار بر چشمم
که تا آسان کنم بیرون ز  تن این درد سنگینم
فاطمه انصاری

آوای مهنا
این شعر از کتاب جدیده که دردست چاپ است‌.

 

❤️

انتشارات بین المللی حوزه مشق

چاپ انواع کتاب

صفحه اصلی

با مدیریت دکتر فردین احمدی

۰۹۳۹۳۳۵۳۰۰۹

۰۹۱۹۱۵۷۰۹۳۶

Author Image
فردین احمدی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *