اثری از بانوی هنرمند محدثه سعادتی _انتشارات حوزه مشق
هیچ وقت دیر نیست با صدای زنگ آلارم گوشی لای یکی از چشمامو باز کردم و با پیدا کردن گوشیم که روی زمین کنار تخت یک نفره و نیمه داغونم قرار داشت آلارمی که هر روز ساعت ۶ صبح بیدارم میکرد قطع کردم . طبق روال هرروز اول آه" خسته و بلندی کشیدم و بعد سرمو تو بالش فرو کردم و چند ثانیه تو همون حالت موندم . وقتی بلند شدم و داشتم به سمت سرویس کوچیک خونه کوچیکم می رفتم شروع کردم به بلند بلند حرف زدن با خودم اول میرم شرکت ... اونجا باید تا ۲ کار کنم...