index.png
IMG_20220810_150911_239

کشف استعداد برتر

معرفی تازه های کتاب

مجموعه اشعار اشک سپیدار به قلم پریا رحیمی منتشر شد 

صفحه اصلی

مجموعه اشعار اشک سپیدار به قلم پریا رحیمی منتشر شد

 

مجموعه اشعار اشک سپیدار در ۳۱ اردیبهشت سال ۱۴۰۲ توسط انتشارات بین المللی حوزه مشق منتشر شد

 

طبق گفته های شاعر :

او از سن ۱۷ سالگی شروع به نوشتن داستان کرده بود اما بعد از چند سال روی به شعر سپید آورد و با توجه به سیر جوایز و افتخارات او در نوشتن شعر میتوان به انسجام و بلوغ کامل قلم او پی برد

 

او در اوایل مسیر به صورت علاقه و استعداد ذاتی مینوشت اما کم کم زیر نظر استادانی به نام: فیروزه رحمانی زاده، محمدکاظم حسینی که اولین استاد ایشان بوده است و استاد مجاهد غلامی و حسین سلیمی و…. تعلیم دید. هر چند که شعر یک درون مایه احساسی و برآمده از نبوغ عاطفه است و یادگیری صرفا برای این شاعر به پخته تر شدن شعر او کمک کرده است.

 

تمامی اشعار در قالب سپید، نو، چامک(هایکو) سروده شده است. الهام شاعر از محیط پیرامون خود و نگاه تلفیقی از عشق و طبیعت زندگیست.

این مجموعه، هشتاد شعر را در بر میگیرد که مضمون همه ی ان ها سرشار از احساس و عاطفه با لحنی دلنشین و آهنگین میباشد.

 

همچنین دانشگاه شیراز بخش زبان و ادبیات فارسی با اعطای لوح تقدیر و اهدای هدایایی ارزشمند، انتشار اولین کتاب مستقل را به ایشان تبریک و همچنین تقدیر به عمل آوردند.

 

از جوایز پریا رحیمی در زمینه ادبی و شعر می توان به مقام دوم شعر سپید جشنواره چشم انداز ادبی دانشگاه شیراز

مقام اول و برتر در حوزه نویسندگی تولید محتوا در دانشگاه خلیج فارس بوشهر

مقام اول جشنواره شعر یلدای کارگاه نویسندگی تهران

مقام اول جشنواره شعر روز پدر کارگاه نویسندگی تهران

 

قسمتی از مجموعه اشعار :

صدایی می آید

صدای پرواز مرغ ها در حصار

ایستاده بر لب استکان چای

می شنوم آواز مردی را در خیال

تشنه بر لب چشمه ای در کوهسار

می بوسید از فرط جنون؛

تنِ عریانِ شاخه ی بید را

نقش می بست، آهنگی در بخار آب

آواز می پیچد در پس رخسار مرگ

آری خود ترانه ی رهایی است

تَهِ تاریکی، می چکد از سایه ها

قطره قطره نور در آغوش پژواک

دیریست که تشنه است آن مرد خواننده

صاحب این قهوه خانه اما؛ به خواب رفته

صدایی می آید

صدای من، آمیخته با پیچک عشق

چین می افتد روی پیشانیِ حوضِ بی ماه و تپش

می سوزد این لب از بوسیدن،

دیگر چای… هرگز! هرگز!

تصویر نویسنده
فردین احمدی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *