قلم شما

سیاره اخراجی به قلم مهتا بهمنی

سیاره اخراجی

 

 

۱۷سال قبل در سازمان فضایی ناسا دانشمندان طرح سیاره ی اخراجی را مطرح کردند. پورفسور تاینر پیشنهاد داد که نوه های با هوشش برای این ماموریت اتخاب شوند. پورفسور هارت نر که دل خوشی از تاینر نداشت مخالفت خود را اعلام کرد و جلسه بدون نتیجه به پایان رسید. شب پورفسور تاینر دختر و نوه هایش را به صرف شام دعوت کرد. هنگام خوردن شام تاینر گفت: حدس می زنم که از طرح سیاره ی اخراجی خبر داری دخترم. دخترش هالی گفت : بله پدر حتی می دانم که هارت نر از پیشنهاد شما خوشش نیامده. مالی نوه ی بزرگش گفت: پدربزرگ باید هرجور شده بفهمید کدام سیاره اخراج شود. ملی خواهر کوچک مالی گفت : من دوست دارم بدانم اخر این طرح چه میشود ؟. تاینر گفت : خوب اخر راهی نیست. مالی گفت : فقط یک راه وجود دارد سفر با تخیل. تاینر گفت : من هم با شما دراین سفر تخیلی همراه می شوم. روز دوشنبه انها از مادرشان خداحافظی کردند و به همراه پدربزرگشان کاوش را شروع کردند. پدربزرگ تمام کتاب ها و تحقیقات را دقیق مطالعه کرد و به نتیجه رسید با سفینه سیاره ها را برسی کنند. سفینه ای تصور کردند. هدایت سفینه با مالی بود. ابتدا برای مشورت به پیش خورشید رفتند. پورفسور تاینر موضوع را مطرح کرد ولی خورشید عصبانی شد و گفت : اجازه نمی دهم سیاره ای را اخراج کنید. بعد پرتوهایش را به سمت انها پرتاب کرد. دوستان ما هم فرار کردند. ملی گفت : پدربزرگ ببخشید ولی میشود شما به زمین بازگردید و ما خودمان این سفر را اغاز کنیم؟. بله پدربزرگ پذیرفت و به زمین بازگشت. در زمین همه درباره ی طرح سیاره ی اخراجی صحبت می کردند. در سفینه مالی سوت زد. معلم های فضایی بیدار شدند و گفتند : بله قربان ما در خدمت شما هستیم. مالی گفت : اه ! متشکرم اگر لطف کنید یک سیاره ی اخراجی پیدا کنید خیلی خوب می شود. معلمی که از همه با سابقه بود گفت : این وظیفه ی ماست شما در کره ی ماه منتظر ما بمانید. بچه ها به ماه رفتد و در چاله ی ان ساکن شدند. ملی گفت : نکند این همان سیاره ی اخراجی باشد. ناگهان گودالی زنده شد و گفت : سلام خوش امدید. ماه قمر زمین است البته در زمان های قدیم میخواست سیاره شود ولی سیارکی مانع او شد. در همین لحظه معلم های فضایی از عطارد سوالاتی پرسیدند : اخلاقت را برایمان تعریف کن و رفتارت با سیارات دیگر. عطارد پاسخ داد : کمی خجالتی هستم و رابطه ام با تمام سیاره ها خوب است به جز پلوتو چون ان مرا مسخره می کند و راستی از سیارات صادق خوشم می اید. سپس گوی فضایی به صدا در امد : درست است او راست می گوید. عطارد با نمره ی بیست قبول شد. بعدی نوبت زهره بود. معلمی پرسید : از خودت بگو و درباره ی پلوتو. ناهید گفت : من گرم ترین سیاره هستم و از خودم راضی من تنها هستم و قمری ندارم و پلوتو سیاره ی خود خواه و خود پسند است. زهره هم در امتحان قبول شد. سیاره ی سرخ بهرام که خیلی خجالتی بود جواب سوالاتش را روی خاک سرخش نوشت. ناگهان تمام سیاره ها گفتند: پلوتو ما را مسخره می کند او مانع ماه شد و نگذاشت که او سیاره شود. تمام سیارک ها از پلوتو حمایت کردند. پلوتو که ماجرا را از جاسوسانش فوبوس و دیموس شنیده بود. دو سردار وفادارش را احضار کرد. سردار یک : ماکی ماکی ، سردار دو : هائومیا. پلوتو با عصبانیت گفت : چه کار می کنید شماها سیاره ها بر علیه من توطئه کرده اند لشکر را اماده ی جنگ کنید. ماکی ماکی گفت : اما قربان اکنون ما شرایط جنگ نداریم. هائومیا ادامه داد : بعد هم خودتان می دانید لشکر مشتری بسیار قوی است و ما حتما شکست خواهیم خورد. پلوتو قبول کرد و تسلیم شد. این خبر به گوش مالی و ملی در ماه رسید. انها هم حرکت کردند. سیارات متحد شده همراه با ملی و مالی پلوتو را برای همیشه از منظومه ی شمسی اخراج کردند. ماه گفت : من دیگر دوست ندارم سیاره باشم و الان دوست دارم قمر سیاره ی خوبی مانند زمین باشم. بچه ها به زمین بازگشتند و در کنفورانس خود توضیخ دادند : پولوتو سیاره ی اخراجی است ما او را با یک شهاب سنگ از مسیرش منحل کردیم و از منظومه اخراج گردید پلوتو اخلاق بدی داشت و باید از منظومه اخراج می شد. خورشید که فهمید دیگر اشعه پرتاب نمی کرد. پورفسور هارت نر هم بخاطر حسودی به پورفسور تاینر از ناسا اخراج شد.

 

پایان .

نویسنده : مهتا بهمنی

💎

منحصر بفرد ترین انتشارات ایران، مجموعه بین المللی حوزه مشق
از سایت های مجموعه دیدن کنید👇

صفحه اصلی

برگه نخست

خانه

صفحه اصلی

صفحه اصلی

شماره های تماس
09393353009
09191570936

 

تصویر نویسنده
فردین احمدی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *