اثری از بانوی هنرمند مائده غریبی نظرلو_انتشارات حوزه مشق
اگه هیچ وقت بهار نیاد چی؟ اگ زمستون دلت اونقدر شدید باشه که بهاری نیاد چی؟ من وسط بهار از دست دادمت.. وقتی چشاتو بستی زمستون قلبم شروع شد .. گفتن خوب میشه،بهارت میاد دوباره.. نیومد..یکسال گذشته اما بهاری در کار نیست.. نه تنها بهار گرمای تابستون،عاشقانه های پاییز هم نیست..شکوفه ای نیست شکفتنی هم درکار نیست.. سرمای مطلق تنها چیزیست که حس میشه.. دوست داشتم بگم کاش برگردی..اما خوب میدونم که برگشتنی در کار نیست... کاش هیچ وقت هوس رفتن نمیکردی،کاش میفهمیدم داری میری.. شاید اونموقع یکم بیشتر تو سیاهی چشات نگا میکردم،موهاتو مرتب میکردم،می بوسیدمت و محکم بغلت...