اثری از هنرمند فرهیخته علیرضا رضایی
اشک روی صورتم لغزید و رفت
او همه احساسه من دزدید و رفت
تا که فهمید گرفتار شدم
او از این ابراز من ترسید و رفت
تک گلی از شوق رویاند در دلم
تک گل نازک دلم پوسید و رفت
واژه ای روی لبم جا مانده بود
او لبان سرد من بوسید و رفت
بارها گفتم نرو ابری شوم
پیک اشکان مرا نوشید و رفت
بر لباسم عطر او آمیخته بود
بالشه خیسه مرا بوئید و رفت
علیرضا رضایی
💎❤️
روابط عمومی انتشارات بین المللی حوزه مشق