اثری زیبا از بانوی هنرمند فاطمه ارجمند منتشر شد
تیر آمد که گلو تر شد و مادر می سوخت
روی دست پدری سینه و حنجر می سوخت
بعد از او تا که زنی طفل در آغوشش بود
از غم ناله ی نشکفته ی پرپر می سوخت
“جرعه ای آب که می خورد به یاد طفلش
بغض می کرد و از آن بغض فراتر می سوخت
هر کجا رفت فقط شعله و آتش می دید
فکر ،آتش به تنش می زد و باور می سوخت
مثل شمعی به زمین دیده ی پر آهی داشت
باز با یاد قد و قامت اکبر می سوخت
هر کجا شاخه گلی را به غضب می چیدند
از غم دختر و افتادن معجر می سوخت
تا تلظی کند آن یاد عطش بر قلبم
از قلم خاطره ای باز مکدر می سوخت
فاطمه ارجمند
❤️💎
روابط عمومی انتشارات بین المللی حوزه مشق