index.png
IMG_20220810_150911_239

کشف استعداد برتر

قلم شما

آثاری از هنرمند فرهیخته محسن زید علی

خدای دل مرا خدای دلم بی خطر نمی خواهد خلیلِ بت شکنِ بی تبر نمی خواهد همیشه کنجِ قفس آشیانه خواهد کرد پرنده ای که دلش بال و پر نمی خواهد شبیه قله بیاموز سر بلندی را دلت هوای زمین را اگر نمی خواهد نترس،پای همه وعده های داده بمان که ماندن از سرِ عادت جگر نمی خواهد به بوسه ای ببر از عشق تلخ کامی را حلاوتی که تو داری شکر نمی خواهد بگو کتابی از احساسِ شعرهای منی به شاعری که از این بیشتر نمی خواهد   🌹     صائب من صائبم و تو هم که تبریزِ...
قلم شما

اثری از بانوی هنرمند رویا رشن

نُت پایانی   رایحهٔ منو هیشکی نمیشناسه بیتابُ مغروره....مالِ توئه...خاصه عطرمو وقتی فقط حس میکنی که تو آغوشِ خودم رها بشی بو کنی لحظهٔ دیدارِ منو...واسه آرزوم ی ناخدا بشی منو یک جائی به رویام برسون...به نهایتِ طپش های دلت تو همون لحظهٔ حیرت آورِ شبِ آفرینشِ آبُ گِلِت با تو من ی قطره نورُ شبنمم....میچکم...رو شونهٔ تو میچکم عطرمو فقط خودت حس میکنی...نُتِ پابانشو با تو میزنم گوش کن به صدای سوختنِ هیزُمِ بخاریِ اتاقِ من به گُلِ زنبقِ پیرهنم ببار....به شبِ بیتابم آهنگ بزن من کجای این جهانم باتو....با تو سوسو میزنم ی جای دور با تو از...
قلم شما

اثری از بانوی هنرمند مهناز نیکفر منتشر شد

حسرت یک خاطره بود که می‌سوخت. از خودم از پیراهن تنهایی پوست انداخته بودم به  خواب پروانگی و نمی‌دانستم پرواز بی بال‌های تو دویدن بر آب است!   از کدام گل بلند شوم که بال به داغ نرسد؟ ای چکیده از من ای شمع در انتهای هر سطر ای عزیزترین پیراهن بر تن.   ازین شب عقیم دل به یوسف کدام چاه حواله کنم که ماه یاد تو را در نگاهم سقط نکند؟   ای نگهبان شعله در من با دست‌های بی‌تو در سوگ سرد شمع به تشییع نور نشسته‌ام بگو از کدام سلام به تکرار خاطره بر می‌گردی مهناز...
قلم شما

اثری از هنرمند فرهیخته جواد ابراهیمی_انتشارات حوزه مشق

حماقت زهرا  اصرار داشت ک دوستانش و اعضا خانواده کاملیا صداش کنند خودش توی یک اتاق زندانی کرده بود و بیرون نمی آمد . عقربه های ساعت دیواری،   ۱۱ صبح  نشون میداد و کاملیا هنوز توی اتاق بود و به سوالات مادرش جواب نمی‌داد ، مادر کاملیا  همچنان اصرار داشت زهرا صداش بزنه .خودش جسبونده بود به درب اتاق  و هی صداش میزد زهرا جون بیداری ؟ مریض که  نیستی چرا درو باز نمیکنی ساعت ۱۱ است و تو هنوز از اتاقت بیرون نیومدی چی شده دخترم ! دارم نگران میشم این درلعنتی باز کن می‌خوام ببینمت می‌خوام ببوسمت...