قلم شما

دو اثر دلنشین از بانوی هنرمند زینب فرضی

خودم از شوق لبریزم، دل اما بی تو غم دارد

تظاهر می کنم خوبم، ولی قلبم ورم دارد

 

شرابی ناب پنهان است در هر گوشه‌ای از آن

به لطف بوسه فهمیدم، لبانت جام جم دارد

 

نگاه مات من گم شد میان قاب چشمانت

سپس در خویش پوسیدم که عشق انگار سم دارد

 

چه کردی با من تنها که می‌میرم بدون مرگ

نبودت درد بی درمان و بودت سهم غم دارد

 

به روی شانه هایم ردی از پس‌لرزه‌های توست

چنان می‌ریزم انگاری دلم یک ارگ بم دارد

 

ولی با این همه دیوانگی ها دوستت دارم

گمانم شهر ما دیوانه ای مثل تو کم دارد

 

❤️

لطفا میان خوابهایم گام بگذار

با بوسه‌ای کابوس را ناکام بگذار

 

از چشمهایت بی‌خبر نگذار دل را

زنگی بزن یا لااقل پیغام بگذار

 

پارو بزن در عمق اقیانوس چشمم

روح مرا بر نقطه‌ای آرام بگذار

 

اصلا بیا چون سیل در رگهای خشکم

دریاچه‌ای از عشق خوش‌فرجام بگذار

 

اسم مرا بر کوچه‌های دنج قلبت

یک شاعر دیوانه و گمنام بگذار

 

حالا بجای حرفهای پوچ مردم

محکم درون خواب‌هایم گام بگذار

 

 

زینب فرضی

 

❤️

روابط عمومی انتشارات بین المللی حوزه مشق

خانه

Author Image
فردین احمدی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *