آثاری زیبا از بانوی هنرمند حدیث اشرفیان
قاصدک وار از شانه ای به شانه ای نشستم پیام آور نانی وآبی فوت شدم بر دیار غربت ها آوار شدم بر بر شانه های خیابان روی سنگ فرش ها دور شدم .. دور شدم از خیال از رویا صد فرسنگ ها نیازِ حدیث ِکنج لبی بود این دم ها و بازدم ها این حدیث قاصدکی بود میان همهمه بوم رنگ ها ❤️ قاصدک قاصدکی که تو برایم فوت کردی بر شانه هایم نشست میشد عطر تنت را با همان نفسی که به سراغم فرستادی حس کرد کاش نامه ای به بالینش سنجاق بود میان آن...