نابغهای که روح نقاشی ایران را زنده کرد
نابغهای که روح نقاشی ایران را زنده کرد
نویسنده: دکتر فردین احمدی
۲۷ مرداد، سالروز خاموشی نابغهای است که قلممویش نهتنها بر بومهای نقاشی، که بر جان و هویت یک ملت نقش بست؛ محمد غفاری ملقب به کمالالملک. او مردی بود که با چشم و دلش جهان را میدید، و با رنگهایش جهانی دیگر را به تصویر میکشید؛ جهانی که هنوز هم پس از گذشت بیش از یک قرن، تحسینبرانگیز و الهامبخش است.
کودکی و آغاز راه
محمد غفاری در سال ۱۲۲۷ هجری شمسی در کاشان متولد شد. در خانوادهای اهل هنر و فرهنگ چشم به جهان گشود و از همان کودکی نشانههای نبوغ در او آشکار بود. روایتها میگویند او پیش از آنکه خط خوش یا سواد کامل بیاموزد، با ذغال روی دیوارها طرحهایی میکشید که همه را شگفتزده میکرد. استعدادش بهقدری چشمگیر بود که معلمانش بارها گفته بودند: «این پسر قرار است فراتر از همه ما برود.»
از همان نوجوانی به تهران آمد و به مدرسه دارالفنون راه یافت؛ جایی که دیدگاهش به نقاشی دگرگون شد. او با پشتکار و اشتیاق، هنر غربی را شناخت اما هرگز روح شرقی و ایرانی خود را فراموش نکرد. همین ترکیبِ نادر از تکنیک اروپایی و روح ایرانی، بعدها او را به «کمالالملک» تبدیل کرد.
نامی که جاودانه شد
لقب «کمالالملک» را ناصرالدینشاه قاجار به او داد؛ لقبی که شایستهترین نام برای مردی بود که کمال هنر یک ملت را در خود جمع کرده بود. شاه وقتی نخستین آثارش را دید، بهتزده شد. تابلوی «تالار آینه» که یکی از شاهکارهای مسلم هنر ایران است، نتیجه همین دوره است. در این اثر، هر ذره نور، هر بازتاب آینه و حتی انعکاس یک شمع بهگونهای دقیق و حیرتآور نقاشی شده است؛ اثری که هنوز هم هنرمندان معاصر با احترام و حیرت به آن مینگرند.
نقاشیهایی فراتر از زمان
کمالالملک تنها یک نقاش نبود، او یک راوی تاریخ بود. بومهایش تبدیل به آینهای شدند که چهره ایران آن روزگار را نشان میدادند. او با همان دقتی که چهره شاهزادگان را نقاشی میکرد، زندگی مردم عادی را نیز به تصویر کشید. در تابلوهایی چون «فالگیر بغدادی» یا «حوضخانه»، روح زندگی روزمره ایرانیان جریان دارد؛ مردمانی که در میان رنگها زنده میشوند.
او اعتقاد داشت نقاشی باید حقیقت را آشکار کند. هیچگاه راضی نمیشد تنها یک تصویر تزئینی بکشد. هر اثر او یک داستان است، یک نگاه عمیق به حقیقتی نهفته در زندگی. به همین دلیل است که تابلوهایش حتی امروز هم با بیننده حرف میزنند؛ گویی نقاش پشت بوم نشسته و با ما سخن میگوید.
غربت در اوج شهرت
کمالالملک در اوج شهرت و محبوبیت، سفری به اروپا داشت. در آنجا با مکتبهای نقاشی غربی آشنا شد، به موزهها رفت، با هنرمندان دیدار کرد و دانش خود را غنیتر ساخت. اما هیچگاه اسیر تقلید نشد. او با همان روح ایرانی، تکنیک غربی را در خدمت فرهنگ وطنش گرفت.
بازگشت او به ایران اما با مشکلات سیاسی همراه شد. کمالالملک به دلیل روح آزاد و مستقلش، هرگز در برابر ظلم و استبداد سر خم نکرد. او در دوره مشروطه جانب آزادیخواهان را گرفت و به همین دلیل مورد بیمهری دربار واقع شد. همین روحیه مستقل سبب شد روزهای پایانی عمرش در نیشابور و در نوعی تبعید سپری شود.
مدرسه صنایع مستظرفه؛ هدیهای به آینده
شاید بزرگترین خدمت کمالالملک نه فقط در نقاشیهایش، بلکه در تربیت نسل جدیدی از هنرمندان بود. او مدرسه صنایع مستظرفه را بنیان گذاشت؛ جایی که شاگردانی چون علیمحمد حیدریان، حسین شیخ و دیگر بزرگان هنر ایران تربیت شدند. او میدانست که هنر باید ماندگار شود و ماندگاریاش تنها با آموزش و انتقال تجربه ممکن است.
در این مدرسه نهتنها تکنیک آموزش داده میشد، بلکه اخلاق هنری نیز به شاگردان منتقل میشد. کمالالملک بارها گفته بود: «نقاشی فقط با چشم نیست، با دل باید دید.» این جمله کوتاه، فلسفه او را آشکار میکند؛ فلسفهای که شاگردانش نیز آن را ادامه دادند.
انسانی فروتن و بیادعا
با وجود همه شهرت و نفوذ، کمالالملک انسانی ساده و فروتن بود. روایت است که در نیشابور، در کلبهای محقر زندگی میکرد و بیشتر وقتش صرف نقاشی و آموزش میشد. او هرگز مجذوب ثروت و قدرت نشد و همین ویژگی، محبوبیتش را چند برابر کرد.
حتی زمانی که شاهزادگان برای گرفتن نقاشیهای پرزرق و برق به سراغش میآمدند، او با همان آرامش و متانت پاسخ میداد. برای او نقاشی معامله نبود، رسالت بود.
آخرین روزها و خاموشی یک نابغه
کمالالملک سالهای پایانی عمر خود را در نیشابور گذراند. در همانجا، در کنار آرامگاه عطار، چهره در نقاب خاک کشید. سرنوشت خواسته بود نابغه نقاشی ایران، در جوار شاعری بزرگ آرام گیرد؛ گویی که هنر شعر و نقاشی در آن خاک مقدس به هم پیوند خوردهاند.
۲۷ مرداد ۱۳۱۹، روزی بود که ایران یکی از بزرگترین فرزندانش را از دست داد. اما واقعیت این است که او نمرده است. آثارش، شاگردانش و روحی که در نقاشی ایرانی دمید، همچنان زنده است.
میراث جاودانه
کمالالملک میراثی برجای گذاشت که تنها به نقاشی محدود نمیشود. او اعتمادبهنفس هنری را به ایران بازگرداند. پیش از او بسیاری از هنرمندان ایرانی خود را در برابر نقاشان غربی کوچک میدیدند، اما کمالالملک نشان داد که یک ایرانی میتواند در اوج دقت و ظرافت، آثاری بیافریند که در ردیف بهترین نقاشیهای جهان قرار گیرد.
از این منظر، او تنها یک نقاش نبود؛ او معمار هویت هنری ایران جدید بود.
چرا هنوز باید از او گفت؟
در روزگار ما که سرعت زندگی، روح هنر را گاه به حاشیه میبرد، بازگشت به کمالالملک یعنی بازگشت به اصالت. او به ما میآموزد که زیبایی در جزئیات نهفته است، که باید با دقت نگاه کرد، که هر رنگ و هر خط حامل پیامی عمیق است.
امروز جوانان نقاش و هنرمندان ایرانی اگر میخواهند در جهان بدرخشند، باید بدانند بر شانههای چه غولهایی ایستادهاند. کمالالملک یکی از همان غولهاست؛ غولی مهربان که راه را برای همه هموار کرد.
سخن پایانی
۲۷ مرداد، تنها یادآور مرگ یک نقاش نیست، بلکه فرصتی است برای تجدید پیمان با هنر، زیبایی و حقیقت. کمالالملک برای ما یادگاری گذاشته که نهتنها در قابهای موزه، که در قلبها زنده است.
وقتی به تابلوی «تالار آینه» مینگریم، وقتی خطوط چهره «میرزا یوسف مستوفیالممالک» را در آثارش میبینیم، وقتی فضای زنده «فالگیر بغدادی» را لمس میکنیم، در حقیقت با خود کمالالملک سخن میگوییم.
او رفته است، اما هرگز نرفته؛ زیرا هنرمند واقعی هرگز نمیمیرد.
کمالالملک، تو همچنان زندهای؛ در رنگها، در خاطرهها و در روح یک ملت.
از قلم تا جاودانگی… با شما!
انتشارات حوزه مشق با عشق به کتاب و باور به استعدادهای این مرز و بوم فعالیت میکند. ما به جای ساختن کتابهای سطحی، به خلق آثار ماندگار و حمایت از نویسندگان و شاعران عزیزمان افتخار میکنیم. هر نقدی که از روی خیرخواهی و سازندگی باشد، گوش جان میسپاریم؛و با قدرت به مسیرمان ادامه میدهیم.
خدمات ما شامل چاپ کتابهای شعر، داستان، رمان، دلنوشته، کتاب کودک، ترجمه و تبدیل پایاننامه به کتاب است.
انتشارات حوزه مشق؛ جایی برای رویش، قلم و جاودانگی.
09393353009
09191570936
#چاپ_داستان #چاپ_شعر #چاپ_رمان #داستان #شعر #رمان #شاعر #نویسنده #چاپ_کتاب #فردین_احمدی #حوزه_مشق #انتشارات_حوزه_مشق #نویسنده #محقق #پژوهشگر #مترجم #ایران #قلم #کتاب #ادبیات #فرهنگ #هنر