قلم شما

اثری از بانوی هنرمند زهرا الهی راد

صفحه اصلی

 

درد پنهان و غم و غصه و دوری و فراغ

همه یکجا شده اند جمع میانِ دلِ من

من و تنهایی و دلتنگی و بی حوصلگی

وای از آن عشقِ پر از غصهء بی حاصلِ من

 

*

خون جگر کردی و دل کندی ز ما تکلیف چیست؟

این همه جور و جفا در حقِ گل انصاف نیست

 

*

 

کاش چشمت رخِ زیبایِ مرا

یک زمان باز تماشا می کرد

در دلِ یخ زدهء بی روحت

عشقِ من زلزله بر پا می کرد

 

*

 

من هر چه نوشتند برایم غم بود

بنیاد به سرنوشتِ من ماتم بود

گفتند نویسید فزون بر غم او

انگار که بسیار برایم کم بود

 

*

 

یادِ آن لحظه که چشمت به من افتاد بخیر

 

یادِ شیرینی من در دلِ فرهاد بخیر

سایهء سبزِ خیالت همه جا با من بود

یادِ حسی که تو را هدیه به من داد بخیر

 

*

 

آنقدر زخم زدی جانم را

که دگر قدرتِ خندیدن نیست

 

*

 

بی تو آیا می توان یک لحظه بود

می شودیک لحظه یک دنیا سرود

بی تو ای فکر و خیالِ هرشبم

گر نباشی در دلم ، دنیا چه سود

 

****

امروز که محتاجِ توام فکرِ دلم باش

فردا که بمیرم چه ثمر اشکِ ندامت

 

****

 

باغِ بهارو آرزوهایِ قشنگم

باغِ امیدم رنگِ خاکستر گرفته

شادی ز قلبِ کوچکِ غمدیدهء من

گویا که مدتها از اینجا پر گرفته

 

****

 

دیگر توانِ غم نیست

یک جانِ خسته دارم

کن با دلم مدارا

قلبی شکسته دارم

 

****

 

کسی دردم نمی داند

کسی زخمم نمی بندد

میانِ غصه می خندم

کسی من را نمی فهمد

 

*

 

گاه باید بُکُشی تمامِ احساست را

گاه باید بزنی قیدِ دل و جانت را

گاه باید بنشینی و فقط صبر کنی

تا که آرام کنی قلبِ پریشانت را

 

*

 

من همان دخترکِ خوشگلِ شالیزارم

که به قلبت گلِ عشقی ز دلم می کارم

 

*

 

نشود شاد دلم خون جگرو دیده تر است

دلت اما ز دلِ خستهء من بی خبر است

 

*

 

در به رویِ همهء غصه و غم می بندم

دلم اما پرِ درد است ولی می خندم

 

*

 

قصهء آن تک درختم روبه روی آفتاب

ریشه ام خشکید و برگم زرد و حالم شد خراب

 

*

 

رفتی ز قلبم از کنارم پر گرفتی

انگار جایی در دلِ دیگر گرفتی

 

*

 

یوسف ،زلیخا پیر شد

از زندگانی سیر شد

دیر آمدی یوسف چرا

دیر آمدی و دیر شد

 

*

 

عهد بستم که شوی محو و فراموش ولی

یادِ من نامِ تو را در دلم حاضر می زد

 

*

 

باز هم دفترِ شعرم ز غمِ عشق تر است

این چه دردیست که از شعله جگر سوز تر است

 

*

 

خالی نکن از ذهنِ خودت خاطره ام را

جا مانده دلم پیشِ دلت دست نگهدار

 

*

 

می رسد روزی که با هم روزها را طی کنیم

می رسد روزی که اسب زندگی را هی کنیم

 

*

 

بگذار که در قلبِ تو گاهی بنشینم

آسوده ز لبهایِ تو لبخند بچینم

 

*

 

می توانی بروی باکی نیست

من به تنهاییُ بی کس شدن عادت دارم

 

*

 

دلم غمخانهء درد است

کمی با من مدارا کن

 

*

 

عاشقی رسمِ عجیبیست که انسان دارد

این عجب رسمِ قشنگیست که جریان دارد

 

*

 

می شوم نقاشُ چشمت می کشم

می کشم مستُ خمارت می شوم

 

*

 

دور از چشمانِ من گشتی ولی

سالها در قلبِ من جا مانده ای

 

*

 

خواب و رویا می شوی هر شب مرا

کاش می شد خواب بودم تا ابد

 

*

 

دلم از بلورو شیشه ، تو زنی به شیشه ها سنگ

تو برو خدا نگه دار ، من و این غروبِ دلتنگ

 

*

 

زدم قفلی دلم را با دو چشمت

مبادا بشکنی روزی دلِ من

 

*

 

در باغِ دلم بنشین ،هم صحبتِ جانم باش

بر نامِ تو خواهم زد صدها گلِ شب بو را

 

*

 

مالکِ قلبم شدی و ماندگاری تا ابد

این سند را با تمامِ عشق امضا می کنم

 

*

 

در دلِ شبهایِ بی پایانِ غم

عاقبت او هم مرا تنها گذاشت

*

 

دیر آمده را زود کنی یاد و فراموش

افسوس که آتش شدنی نیست خاکسترِ خاموش

 

*

 

از پیلهء تنهایی برون آیمُ ای کاش

پروانه شوم دورِ نگاهِ تو بگردم

 

*

 

می روی بالا و بهتر می شوی هر روز هم

احتمالا بهترینها را برایت خواستم

 

*

 

تو را بسیار می خواهم

کمی از بیش بالاتر

 

*

 

طعمِ شیرینِ نگاهِ تو مرا سیرم کرد

 

*

 

با عشق گذر می کنم از کوچه چشمت

 

*

 

کرده ام حالِ خوشم را ز فراغ تو خراب

 

*

 

می زند قلبم به عشقت

می شوی آرامِ جان

کنجِ دل جایت همیشه

تا ابد آنجا بمان

 

*

 

تو فقط آمده بودی که دلم را ببری

تو نگفتی که دلم را ببری می میرم

 

*

 

خستهء دردم دوایم می شوی ؟

در قفس ماندم هوایم می شوی ؟

 

*

 

تو که از حالِ دلم بی خبری

لطف کن زخم نزن بر دلِ من

 

*

 

هیچ می دانی میانِ قلبِ خود

سالها عشقِ تو پنهان داشتم

 

*

 

بردی مرا ز یاد ،دل کنده ای چه زود

تنها شدم ولی این حقِ من نبود

 

*

 

با من کمی بخند ، با من کمی بمان

با من ستاره شو پهنای آسمان

دستِ مرا بگیر چشمِ مرا ببند

یک بوسه هدیه ده من را دوباره جان

 

*

 

عشقِ تو جاریست چون رودی زلال

در مسیرِ سرخرگهایِ دلم

 

*

 

من تشنه ء توام ،از عشقِ خود ببار

غرقِ تو می شوم پر شورو بی قرار

 

*

 

دلم دریایی از دردو دلم ناگفته بسیار است

دلم یک کوه غم دارد از این غمخا

 

نه بیزار است

 

*

 

من فراموشت نکردم در دلم هستی هنوز

سالها در کنجِ دل ماندی و ماندم سینه سوز

 

*

 

( دلنوشته ها

 

 

 

من که می دانم

تو رفتی

دل

نمی فهمد ولی

 

*

 

نمی دانم

دلم

کجایِ زندگی جا مانده است

که هنوز چشم به راهم

 

*

 

مرا در سینه پنهان کن

که جایم

در دلت خالیست

 

*

 

دستانِ پر از شالیِ سبزت

آن دم که به گِل می زنی اش بند

تا دانِ طلا گرددو

آویز کنم بر سرِ قلبم

 

*

 

دلم آغوش می خواهد

مهیا کردنش با تو

 

*

 

سرت بر سینه ام بگذار

نوازش کردنت با من

 

*

 

قرارمان

همان جایِ همیشگی

میانِ دلمان

 

*

 

کجا رفتی

که هرگز

بر نگشتی

 

*

 

می توانم فراموشت کنم

اما نمی خواهم

همین که در ذهنم پرسه می زنی

آرامِ آرامم

 

*

 

شکوهِ خیسِ بارانی

کنارت سبز و خوشبختم

 

*

 

خسته ام

کمی از احساست را برایم بفرست

جایِ دوری نمی رود

با لبخند پسش خواهم داد

 

*

 

به خیالم

که تو بارانی و

می باری و

غم را زِ دلم خواهی شست

 

*

 

راهِ خوشبختی

همچنان

مسدود

 

*

 

همچنان

چشم به راهت

هستم

 

*

 

دلتنگی برای تو

زیباترین ثانیه هاست

 

****

 

گوشه ای از قلبِ خود

نامِ مرا هم

سیو کن

*

 

من همان روز

که دیوانه شدم

خندیدم

*

 

مرا با تو

یک عمر

صحبت کم است

*

 

اگه جایی رو نداشتی بری

برگرد بیا

قلبم همیشه جاته

*

 

چمدانت را ببند

به گذشته بر می گردیم

عشق یادت نرود

*

 

هر چه خیال بافتم

گره کور شد و باز نشد

*

 

به خیالت

همه شب

خواب ندارم هرگز

*

 

دل بریده ام

از تو و خاطراتت

اما جای زخمی اش هنوز درد می کند

*

 

کاش می شد

باز گردد

کودکی

*

 

مرا به خاطرت بسپار

حافظه ات پُر نمی شود

*

 

نگفته هایمان

آه شدو در گلویمان ماند

*

 

از خدا تا نفسم هست

تو را می خواهم

*

 

جایِ خالی ات را در دلم نگه داشته ام

شاید

بیایی

*

 

تلخ ترین غمِ من

آخرین

نگاهِ تو بود

*

 

دیر آمدم

از دلت

رفته بودم

*

 

تو مرا مثلِ نفس می مانی

بروی

خواهد رفت

*

 

با خیالت

زندگی را هم

خیالی می کنم

*

 

تو

مرا

یک دردِ پنهانی

*

 

تو را عاشق تر می شوم

هر بار

از بارِ دگر

*

 

همین لحظه

همین حالا

تو را بسیار محتاجم

*

 

خدایا

دستی به دلم بکش

خیلی وقته گرفته

*

 

مرا ببخش

که تو را

نخوانده ورق زدم

به دلم مانده هنوز

*

 

وخدایی که

دلم قرص به تنهایی اوست

*

 

تو را بسیار می خواهم

کمی از بیش بالاتر

*

 

شهریوری ام

اما

لحظه شماری می کنم

برایِ مهری که

تو می آیی

*

 

یک قسمت از دلت

هنوز هم

سهمِ دلتنگیِ من است

*

 

دلم

هوایِ تو را میکند

همین کافیست

*

 

عاشقانه های کودکی ام را جمع کرده بودم

برایِ روزِ مبادا

چقدر دلم برای کودکی ام تنگ شده است

*

 

دلم یک کنجِ دنج می خواهد

من باشم و تو

آرامش و تنهایی

یک کنجِ پر از احساس

*

 

من می نویسم

تو بخوان

دوستت دارم

*

❤️
انتشارات بین المللی حوزه مشق
چاپ انواع کتاب
https://hozeyemashgh.ir/%D8%A8%D8%A7%DB%8C%DA%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C/13719
با مدیریت دکتر فردین احمدی
۰۹۳۹۳۳۵۳۰۰۹
۰۹۱۹۱۵۷۰۹۳۶

تصویر نویسنده
فردین احمدی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *