کشف استعداد برتر

پذیرش و چاپ مقاله در مجله علمی تخصصی پایاشهر تاریخ انتشار: ۲۵ آذر ۱۴۰۴ مجله علمی–تخصصی پایاشهر از پذیرش و چاپ مقاله‌ای با عنوان «مدیریت نمایشی در هنرستان‌ها؛ آسیب‌شناسی شکاف میان مستندسازی صوری و کیفیت واقعی آموزش مهارتی در ایران» نوشته فردین احمدی و عنایت طیب‌نیا خبر داد. این مقاله پس از بررسی‌های دقیق کمیته علمی مجله، واجد شرایط انتشار تشخیص داده شده و در شماره جدید مجله به چاپ رسیده است. همچنین این اثر علمی در سایت رسمی مجله و پایگاه کنسرسیوم محتوای ملی (CIVILICA) نمایه خواهد شد. هیئت تحریریه مجله پایاشهر ضمن قدردانی از تلاش‌های پژوهشی نویسندگان، ابراز...

کمتر دلم را خون کن از قلبم چه می خواهی؟ ای سایه ی وارونه ی مبهم چه می خواهی؟ در گیرو دارِ پیله ی تنهایی خویشم از غصه ی این کرم ابریشم چه می خواهی؟ در فصل کوچ مرغ آمین دلم رفتی سوز و گدازِ گریه ی نم نم چه می خواهی؟ بی تابِ عطر شانه و مویت شوم تا کی؟ ای تابِ گیسوی گل مریم چه می خواهی؟ در من انارستانِ لبهای تو میگون است تعبیر تلخِ بوسه ی شبنم چه می خواهی؟ آغوش در آغوش رویایت نفهمیدم از این تنِ فرسوده ی پر غم چه می خواهی! #لیلا_سبزی_ملکی...

"به نام آنکه عشق را آفرید" نام اثر: ناخدا نویسنده: یگانه‌یوسفی تَرَک‌های کشتی یعنی اینکه تو رفتی‌ای، سال‌هاست فرمان کشتی را به دریا سپرده‌ای و من را در ساحلِ بیگانه‌ای به زمین زدی، جایی که نه غرِش موج‌های شبانه آشناست و نه راه برگشتی پیِ منِ شکسته را می‌گیرد. قرار بود هم‌مسیر ساحلِ عشق شویم نه من مهمانِ آغوشِ ساحل از سرِ ترحم و نه تو ناخدایی که کشتیِ عاشق خود را میانِ هیاهوی اقیانوس ها رها کرد. ثانیه به ثانیه را در ساحل، به‌دنبال ردِ قدم‌هایت می‌گردم، که شاید بازآیی، اما سال‌هاست که با ترک‌هایم اینجا، جا مانده‌ام. گم‌کرده‌ام...

تلألو فکری در میان جنجال زندگی می کشد دستی بر روی دلم می شوم آرام... به فرار قله های شهر تنهایی! ناگهان تصویر اورا می کشم... تصویر جان می گیرد! چشم ها مبهوت آن و من ... و من شوق دیدار اورا بی وقفه می بوسم...!   زهرا ( نیلوفر) غفاری     از قلم تا جاودانگی... با شما! انتشارات حوزه مشق با عشق به کتاب و باور به استعدادهای این مرز و بوم فعالیت می‌کند. ما به جای ساختن کتاب‌های سطحی، به خلق آثار ماندگار و حمایت از نویسندگان و شاعران عزیزمان افتخار می‌کنیم. هر نقدی که از روی...

با خیال آن‌قدر گرم، گرم صبحت می‌شوم گویی من خیالم و خیال من خیال جان زنده در من، من خیالی منفعل و بیدل تکرار می کنم تکرارِ صوتی بی گسیختن حالا...، خیال پیله کرد بر روان من جدایم، طیرانم زین جهان؟ یا جهان ، زین جهان شد روی دگر؟ سانازحسینی       از قلم تا جاودانگی... با شما! انتشارات حوزه مشق با عشق به کتاب و باور به استعدادهای این مرز و بوم فعالیت می‌کند. ما به جای ساختن کتاب‌های سطحی، به خلق آثار ماندگار و حمایت از نویسندگان و شاعران عزیزمان افتخار می‌کنیم. هر نقدی که از روی...

امروز از صبح آشپزخانه در حال بهانه گرفتن بود تمام ظرف ها قلبشان ترک برداشته و بعضی ها شکسته بودند پنجره ها چشم انتظار و غمگین لامپ ها در تاریکی و سکوت به سر میبردند تلوزیون آهنگی غمگین زیر لب زمزمه میکرد تمام خانه بوی تتهایی میداد تنها صدایی که شنیده میشد تیک تاک ساعت بود که آن هم در حال گذر بود حال خانه خوش نیست!!! زنی گوشه ایی در انزوا خود را در آغوش کشیده مریم صابری       از قلم تا جاودانگی... با شما! انتشارات حوزه مشق با عشق به کتاب و باور به استعدادهای این...

"در وصف مادر" بر دَرِ هر خانه کوبیدم ، ولی ... جایَش نبود عکس هایش بود امّآ،  ردّ ..... پاهایش نبود جز بدنبال سرابی ..... ،  رفتم و رفتن  مرا گشتَم و گشتَم ولی ، آن گوهرِ نابَش نبود  ! محمد علی پسندیده [شجاع] گیلان - رشت     از قلم تا جاودانگی... با شما! انتشارات حوزه مشق با عشق به کتاب و باور به استعدادهای این مرز و بوم فعالیت می‌کند. ما به جای ساختن کتاب‌های سطحی، به خلق آثار ماندگار و حمایت از نویسندگان و شاعران عزیزمان افتخار می‌کنیم. هر نقدی که از روی خیرخواهی و سازندگی باشد،...

شب های بی نفس هنوز در جاده‌ی شب می‌دوَم با کفش‌هایی از خاطره و بغضی که نامِ تو را روی گلویم می‌نویسد. می‌دانم هیچوقت به آغوش من نمی‌رسی اما هر لحظه عکس تو مثل آتش‌سوزی در رگ‌هایم می‌جوشد. دست‌هایم به دیوار نگاهت بسته بود من از عشق گفتم و راه تو خالی‌تر از تبعید بود. رفتی ومن ماندم با شهری بی مرز،بی اسم بی‌لبخند. مثل قفسی که درِ آن برای پرنده‌ای مرده باز است. هر چه گفتم بمان گوش نکردی هر چه ساختم به آتش سپردی من فقط آرامشی خواستم تا این دلِ بی‌قرار را بر خاکِ آغوشِ تو بریزم....

‌‌باران ... آتش گرفته خرمن و باران نمی چکد از ابرِ تنگ دستِ زمستان نمی چکد ای آسمان نگو به تماشا نشسته ای ای آسمان نگو به خیابان نمی چکد دیگر برای شستن بالِ کبوتری یک قطره از خساستِ آبان نمی چکد ما آشنای گَرد و غبارِ همیشه ایم ابری برای غربتِ ایران نمی چکد حتی به جای پنجره بغضی نهفته گفت آبی به پای دامن گلدان نمی‌ چکد بغضِ غزل شکست ولی قطره ای هنوز از چشم های خشک کماکان نمی چکد.......   محسن زید علی       از قلم تا جاودانگی... با شما! انتشارات حوزه مشق با...

حال چشمان تو را خوب کنم ،من بلدم با نگاهی دلت آشوب کنم ،من بلدم عشق یوسف به سرم ،حال زلیخا دارم چشم بر راه چو یعقوب کنم ،من بلدم ادبیات جهان وصف تو را خواهد کرد شعرها را به تو منسوب کنم من بلدم سینه ت وسوسه ی هر غزل وشعر شده ست بیت بیتش از تو مکتوب کنم،من بلدم سر آن جنس نگاهت دل من رفت که رفت تار و پودش همه مرغوب کنم، من بلدم عصمت رجبی       از قلم تا جاودانگی... با شما! انتشارات حوزه مشق با عشق به کتاب و باور به استعدادهای...