قلم شما

سیاره اخراجی به قلم مهتا بهمنی

سیاره اخراجی     ۱۷سال قبل در سازمان فضایی ناسا دانشمندان طرح سیاره ی اخراجی را مطرح کردند. پورفسور تاینر پیشنهاد داد که نوه های با هوشش برای این ماموریت اتخاب شوند. پورفسور هارت نر که دل خوشی از تاینر نداشت مخالفت خود را اعلام کرد و جلسه بدون نتیجه به پایان رسید. شب پورفسور تاینر دختر و نوه هایش را به صرف شام دعوت کرد. هنگام خوردن شام تاینر گفت: حدس می زنم که از طرح سیاره ی اخراجی خبر داری دخترم. دخترش هالی گفت : بله پدر حتی می دانم که هارت نر از پیشنهاد شما خوشش نیامده....
قلم شما

اثری از بانوی هنرمند سکینه علیزاده ثانی

ناتوان گر سنگ به پای لنگی زنی بِه ، از ان که لنگان را بد بنگری در این گیتی هیچ قابل پیشگویی نیست به کار خود بنگر که از اینه ها رُک تری نیست به وقت نیمه شب دید مردی اواره ، لنگی را گفت از چه شب امدی،ربوده بودند ز تو روز را گفت قدر قلب خود بدان که چون گوهر ماند پای لنگم ندیدی ، شب امدنم دیدی ، این رفتارت معرفت داند گفت که شب بود ، ندیدم که می لنگی رخسارت را بشوی ، از چه می لنگی ؟ گفت در قلبش مرد علیل که چرا...
قلم شما

حکم ابد به قلم فاطمه نیکوکاران

حکم ابد نمیدونی من،به عشقت زنده ام نفس های تو، یه جون واسه منه تو خوشحال و خوشبخت باشی، دلم با هرکی که اینو نخواد دشمنه همه راهی میرم تا آخر یکیش منو به آغوشِ تو وصلم کنه آخه روزگار دشمنِ عاشقاست با دلداده ها بدجور تا می کنه دلم قفله روی تو یکی، فقط مگه آدم چند دفعه عاشق میشه؟ اگه بعد مرگ هم بپرسی ازم یه حکمه که تمدیده تا همیشه نگاه های پر معنی و گرمِ تو بهت احساسمو عمیق می کنه نمیدونی اینو ، همین بودنت حسِ زندگی رو تزریق می کنه ... ❤️❤️   منحصر...
قلم شما

احمد رضا احمدی هیچگاه متوقف نمی شود او نمادی برای قلم است    

مهدی بیرانوند: احمد رضا احمدی هیچگاه متوقف نمی شود او نمادی برای قلم است     مهدی بیرانوند با نام هنری ( روژمان )، شاعر، نویسنده، پژوهشگر و روزنامه نگار در یاداشتی به مناسبت درگذشت استاد احمدرضا احمدی شاعر و نویسنده ایرانی به بررسی زندگی و آثار ایشان پرداخته است         من بسیار گریسته‌ام هنگامی که آسمان ابری است مرا نیت آن است که از خانه بدون چتر بیرون باشم   من بسیار زیسته‌ام اما اکنون مراد من است که از این پنجره برای باری جهان را آغشته به شکوفه‌های گیلاس بی هراس بی محابا ببینم  ...
قلم شما

علی را باغدیرش می شناسم

علی را باغدیرش می شناسم به هر میدان امیرش می شناسم   چو نامش را دَرِ گوشم شنیدم دل خود را اسیرش می شناسم   نگینش ثروتی عالم فروز است وجودم را فقیرش می شناسم   شکوه و قامتش تا عرش اعلی ست جهان را چون سَریرش می شناسم   خدایم جنتش را وعده داده است علی را در مسیرش می شناسم   شاعر: مریم خواجه استان خوزستان_ شهرستان رامشیر   💎❤️ روابط عمومی انتشارات حوزه مشق https://ketabbaz.hozeyemashgh.ir
قلم شما

فِرِد و کره ی ماه به قلم باران نگهبان

قصه: فِرِد و کره ی ماه به قلم باران نگهبان روزی بود و روزگاری در گوشه‌ای از این دنیای بزرگ شهری بود زیبا و با صفا با اینکه مردم آن شهر فقیر و ناتوان بودند وضعیت مردم زیاد خوب نبود اما با این وجود همیشه شاد بودند و خدا را شکر می کردند در بین مردم این شهر پسر بچه ای با مادرش زندگی می کرد که خیلی مهربان و با ادب بود اسم پسرک فرد بود او همیشه کتاب می خواند و در کارها به مادرش کمک می کرد هروقت کسی کمک می خواست فرد آماده بود البته ناگفته...
قلم شما

مائده ابراهیم زاده را بهتر بشناسیم

  مائده ابراهیم زاده متولد ۱۳۸۰/۱۰/۱۵ اصالتا یزدی اما ساکن تهران هستم   زمانی که دانش آموز بودم این استعداد را درون خودم کشف کردم و بعد ها متوجه شدم پدر هم دستی بر قلم داشته اند و این جوهر را از پدرم به ارث برده ام به خاطر دارم انشاهایی که در مدرسه می‌خواندم تمام کلاس را به وجد می آورد و این جرقه ای بود برای ادامه دادن مسیری که می‌دانستم پر پیچ و خم است اما در نهایت نتیجه می‌دهد نوجوان ۱۷ ساله ای بودم که اولین کتابم را چاپ کردم مایه مشاهداتم از زندگی ناچیز بود...
قلم شما

برای درخت های پُر بار فردا….

تشنه ی خیالی ام از بی خیالی هایم، کجاست آن روز های صاف ؟ کجاست آن بی دغدغه گی ها؟ کجاست آن شب های امن و سفید بر بال، پرنده ی قناری؟ روی دیوار روی خاک باران خورد، کوه های عظم پُر جوش ، آسمان و تمام آن نقطه های کوچ کرده می خوانم، می خوانم تا گوش به گوش نه! بلکه فریاد به فریاد به دل وجدان برسد.....! از درد های آمیخته شده بر گردن مجرم های بی گناه و فرسوده ، ناله های پُر سکوت مَرد کارگر، بوی زخم خانه هایی که سال هاست رنگ زندگی را حس...
قلم شما

اثر اعجاز به قلم بانوی هنرمند رضوان مددی

اعجاز   یک قدم پای مرا در قصه هایت باز کن با دلِ دیوانه ی‌ من تا خدا پرواز کن   پر بگیر از آشیانِ خلوت و تنهایی ات بشکن آن قفلِ سکوت و گفتگو آغاز کن   موج، از دریای موهایم برایت تشنه است باغِ سبزِ آرزوها را دگر اعجاز کن   من که عمری را به دنیا باختم پس لااقل لحظه ای با من بمان و عشق را ابراز کن   باز هم با دست های بی نهایت زخمی ات مویِ نرمِ قصه گوی سایه ها را ناز کن   رضوان مددی 💎❤️ روابط عمومی انتشارات بین المللی...