قلم شما

دو اثر دلنشین از بانوی هنرمند زینب فرضی

خودم از شوق لبریزم، دل اما بی تو غم دارد تظاهر می کنم خوبم، ولی قلبم ورم دارد   شرابی ناب پنهان است در هر گوشه‌ای از آن به لطف بوسه فهمیدم، لبانت جام جم دارد   نگاه مات من گم شد میان قاب چشمانت سپس در خویش پوسیدم که عشق انگار سم دارد   چه کردی با من تنها که می‌میرم بدون مرگ نبودت درد بی درمان و بودت سهم غم دارد   به روی شانه هایم ردی از پس‌لرزه‌های توست چنان می‌ریزم انگاری دلم یک ارگ بم دارد   ولی با این همه دیوانگی ها دوستت دارم گمانم...
قلم شما

جدید ترین نوشته های زینب فرضی تقدیم شما خوبان

https://hozeyemashgh.ir عمریست از انگشت هـایت شعر می باری شـایـد تـو هـم دلتنـگی از شبهـــای تکــراری   دائـــم بـه فکــر واژه هـــای تـازه ای هسـتی انگــار مـی خـواهـی بگـویـی دوستــم داری   در اختنــــاق بغـض هــا و گـریـه هــا حـتـی تقـــویـم هــم جـا مـانـده در روز وفــــاداری   می ترسـم این احساس بی اندازه یک روزی تسلیــم تقـــدیـــرم کنــــد در اوج نـاچـــاری   از رنگ مـن بـایـد بـفـهـمـی حـــال و روزم را وقتـی کــه درگیــرم بــه افـکـار خـــودآزاری   کـوتـاهی دستــان مـا کـار خـــدا بــوده است کــه می کشــد مابیـن مـا هــر بــار دیـــواری   از این ستـون تا آن ستـون...