آثاری از هنرمند فرهیخته محسن زید علی
خدای دل
مرا خدای دلم بی خطر نمی خواهد
خلیلِ بت شکنِ بی تبر نمی خواهد
همیشه کنجِ قفس آشیانه خواهد کرد
پرنده ای که دلش بال و پر نمی خواهد
شبیه قله بیاموز سر بلندی را
دلت هوای زمین را اگر نمی خواهد
نترس،پای همه وعده های داده بمان
که ماندن از سرِ عادت جگر نمی خواهد
به بوسه ای ببر از عشق تلخ کامی را
حلاوتی که تو داری شکر نمی خواهد
بگو کتابی از احساسِ شعرهای منی
به شاعری که از این بیشتر نمی خواهد
🌹
صائب
من صائبم و تو هم که تبریزِ منی
چون جامِ شرابِ عشق لب ریزِ منی
برگی شده ای که از درختِ غزلم
افتاده در این مستی پاییزِ منی
🌹
کبوتر
در صحنه ی عشق ،بی کران می خواهیم
پرواز به سمتِ بی نشان می خواهیم
ما بال و پری شکسته داریم اما
مانند کبوتر آسمان می خواهیم
🌹
در کنجِ قفس هنوزدیدن دارد
انگار که قصدِ دل بریدن دارد
با اینکه شکسته بالِ پروازش باز
هر روز هوای پر کشیدن دارد
🌹
بی تابِ نگاهِ گاه گاهت شده بود
غرقِ تو و دریای نگاهت شده بود
مردی که سفید بود موهای سرش
دلبسته ی چشمانِ سیاهت شده بود
❤️💎
روابط عمومی انتشارات بین المللی حوزه مشق