قلم شما

آثاری خواندنی از بانوی هنرمند ناوک مژگان

یک زن  .... با نگاهش شعر می سراید بر دل با موهایش به جنگ می طلبد با لب‌هایش آتش بس صادر می کند با دلش صلح را پیشکش با سکوتش آتش نا امید شدن را روشن، و بی هیچ آسیبی به تو نادیده گرفته شدن شروع می شود!   ❤️   گاه دلم تنگ می شود برای وعده هایی كه می دانستم نيست اما برای دل خوشيم كافی بود دلم می گيرد از صداقتم که بی ارزش شد سادگی هایم وفاداریم باورهایم از انتظار کشدار و رخوتناک بازی دوستت دارم که دیگر من را هم به واکنش نمی‌کشاند فقط در...
قلم شما

نوشته ای زیبا از بانوی هنرمند فاطمه سادات نوابی

  چگونه به فریب خنده ات از بهشتی نمناک که مورچه ها بوی اضمحلال آسودگی اش را درون دیوارهای نمور ذخیره کرده اند به جهنمی سرد تبعید شدیم تا خوشه خوشه تنهایی درو کنیم در فصل رویش سنگ     فاطمه سادات نوابی   ❤️   روابط عمومی انتشارات بین المللی حوزه مشق https://hozeyemashgh.ir
قلم شما

دو اثر خواندنی از بانوی هنرمند بهیه پیغمبری

گرمی حرفهای تو در سردی نگاه من بخار می شود زمستانم و تو هنوز نمی دانی شعرهای بهاریت در برودت این قلب یخزده شکوفه نمی دهد در تابستان دیدی مرا گمان نمی کردی وصله پیراهن سبزم برگ ریزان پاییز باشد خواستم بارها خواستم باور های پوسیده را نبش قبر کنم ولی در این تعفن جا مانده حتی یک گل بوی بهار نمی دهد ❤️   سبز کن خیالم را مثل تابستان کمی گرما، کمی تابش، برای میوه ای نارس سبز کن خیالم را، سبز تر از دشت های باران خورده و پیچک های تودرتو و رقصنده سبز کن خیالم را،...
قلم شما

آثاری زیبا از بانوی هنرمند صدیقه رفیعی

شکستن دارد سقوط شکستن دارد تکه های کدامین سرزمینم ! افغانستانِ طالبان! یا فلسطینِ اشغالی؟ درد دارد تنم درد دارد میوه ی کالِ کدامین باغِ زیتونم! آویزانِ کدام پرواز! به کدام مقصد! از کدام ارتفاع ! من از پشت بامِ‌ کدام خاطره افتاده ام!؟     ❤️   نبودنت در همه چیز ضرب می شود و ضرب در همه یعنی بی نهایت بی نهایت گم وسطِ خیلِ اعداد نه به شمار می آید نه به حساب می نشیند بی نهایت یعنی جبر جبر تنهاییِ من در خلا خالیِ از تو و منی که منها شده ام از چشم هایت و...
قلم شما

اثری زیبا از بانوی هنرمند آرزو رمضانی

از امواج کارون تا زاینده رود از آغوش تهران تا بغض خزر من و تا سرخس و غروب کویر منو تا تپش های دجله ببر وطن مرز تنهایی و باوره وطن خاک پاک جهان منه هنوزم به عشقش نفس می کشم هنوزم براش قلب من میزنه کفن کن منو با تم پرچمی که حرفی نداره بجز آشتی به هر کس فراموش کرده بگو چه تاریخیو پشت سر داشتی من از کوچه هایی که پرخاطره ن من از سرزمینم به من می رسم من از آسمونی که آبی شده به رویای عاشق شدن می رسم من از تخت جمشید باید بگم...
قلم شما

اثری زیبا از بانوی هنرمند مهری علی عسگری(بانو)

بوی پیراهن یوسف چو به کنعان برسد دولت عشق دگر بار به سامان برسد نیک بختیست که از قافله ی چشمانت تیری از مِهر به دامان حبیبان برسد عاقبت گندم تدبیر به درمان کوشید برده ی مصر به عنوان سلیمان برسد ما که باشیم که نادیده بخوانیم تو را قسمت این بود دل از کفر به ایمان برسد باز اگر فرصت همصحبتیِ یار رسید دل قوی دار که معشوقه به برهان برسد   مهری علی عسگری(بانو)   ❤️ روابط عمومی انتشارات بین المللی حوزه مشق https://ketabbaz.hozeyemashgh.ir
قلم شما

اثری زیبا از فریبا مرادی(مهاجر)

زندگی را تو به لبخند بساز زندگی را به دلت راه بده که زمان در پسِ خوشبختیِ ما میتازد نیست شکی که بشر در دوئلِ عمر و زمان میبازد به دلت راه بده،معنی ساده ی لبخندم را درک کن ، معنیِ پنهان شده ی بندم را بنواز از پسِ این حنجره ی خاموشت قطعه ی عشق برای دل من روحِ پنهان شده ی قلبت را بدم آهسته به آب و گل من که زمان لحظه ی عاشق شدنت از حرکت میماند به خدا محوِ تماشای نگاهِ من و تو بی توجه به گذرگاهِ خودش زیرِ لب ، قطعه ی نیماییِ...
قلم شما

اثری زیبا از بانوی هنرمند الهه کاسب زاده

وقتی تو باشی باران می بارد و من قدم در خیابان می گذارم اگر تو باشی کافه ای تعطیل نخواهد بود شراب بوی مرا می گیرد دهانم بوی تو را می گیرد و از حرارت لب هایم شعر از مرگ فاصله می گیرد اگر تو باشی بهار خواهد ماند از پشت پنجره قناری آواز می خواند همیشه در بساط مان قهوه ی گیشا شعر موسیقی ...! اگر تو باشی آغوش من و لغزش بوسه هام روی لب هات و هیجان عشق در لکنت زبانم لو می رود با تو حرارت احساسم شب را در تنمان آب می کند الهه کاسب...
قلم شما

آثاری از هنرمند فرهیخته محسن زید علی

خدای دل مرا خدای دلم بی خطر نمی خواهد خلیلِ بت شکنِ بی تبر نمی خواهد همیشه کنجِ قفس آشیانه خواهد کرد پرنده ای که دلش بال و پر نمی خواهد شبیه قله بیاموز سر بلندی را دلت هوای زمین را اگر نمی خواهد نترس،پای همه وعده های داده بمان که ماندن از سرِ عادت جگر نمی خواهد به بوسه ای ببر از عشق تلخ کامی را حلاوتی که تو داری شکر نمی خواهد بگو کتابی از احساسِ شعرهای منی به شاعری که از این بیشتر نمی خواهد   🌹     صائب من صائبم و تو هم که تبریزِ...
قلم شما

اثری از بانوی هنرمند رویا رشن

نُت پایانی   رایحهٔ منو هیشکی نمیشناسه بیتابُ مغروره....مالِ توئه...خاصه عطرمو وقتی فقط حس میکنی که تو آغوشِ خودم رها بشی بو کنی لحظهٔ دیدارِ منو...واسه آرزوم ی ناخدا بشی منو یک جائی به رویام برسون...به نهایتِ طپش های دلت تو همون لحظهٔ حیرت آورِ شبِ آفرینشِ آبُ گِلِت با تو من ی قطره نورُ شبنمم....میچکم...رو شونهٔ تو میچکم عطرمو فقط خودت حس میکنی...نُتِ پابانشو با تو میزنم گوش کن به صدای سوختنِ هیزُمِ بخاریِ اتاقِ من به گُلِ زنبقِ پیرهنم ببار....به شبِ بیتابم آهنگ بزن من کجای این جهانم باتو....با تو سوسو میزنم ی جای دور با تو از...